ارسال دیدگاه نامرتبط با هر پست مجاز نیست. لطÙا پرسشهای نامرتبط با هر پست را در سایت جواب Û²Û´ Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ù†ÛŒØ¯.
اداره پلیس بلغارستان گمان میکند مرگ او زیر سر یکی از قاچاقچیان رقیب بوده است. سومین Ùˆ آخرین قربانی این شماره منØوس کنستانتین دیشلی٠بود. دیشلی٠هم در سال Û²Û°Û°Ûµ در هنگام صر٠غذا در یک رستوران هندی کشته شد. دیشلی٠مانند صاØب قبلی شماره تلÙÙ† با جنایتکاران زیرزمینی ارتباطاتی داشت.
چكش رو خاموش كرد Ùˆ Ú¯Ùت چيه ØŸ وقتي صداي چكش قطع شد همه صداها هم قطع شد Ùˆ يه سكوت خيلي سنگيني همه جا رو گرÙت Ùقط از دور صداي پارس سگ ميومد Ùˆ من همينطوري دهنم نيمه باز مونده بود Ùˆ به اطرا٠نگاه ميكردم . دوستم آروم زد زير گوشم Ùˆ Ú¯Ùت چته ØŸ با اين كارش من يهو از جام پريدم . نميدونم چرا ولي يه Ù„Øظه ته دلم يه جوري شد . با اينكارم دوستم زد زير خنده Ùˆ يه ريز مي خنديد . منم با عصبانيت به دوستم نگاه ميكردم يهو اØساس كردم دوستم داره خيلي غيرعادي مي خنده Ùˆ هر Ù„Øظه خندش شديد تر ميشه Ùˆ سرشو تكون ميداد من داد زدم امير Ø®ÙÙ‡ شو نخند . ولي اون ديگه به طرز ÙˆØشتناكي داشت مي خنديد وسعي ميكرد از سوراخ بياد بيرون اما نمي تونست يه Ù„Øظه به دستهاي دوستم نگاه كردم كه رو لبه ÙŠ سوراخ بود باورم نمي شد سه تا انگشت كلÙت داشت دستاش خيلي ÙˆØشتناك بودن ولي هر Ú†ÙŠ سعي ميكرد نميتونست بياد بيرون من عقب عقب اومده بودم Ùˆ ديگه صورت دوستم رو نمي ديدم Ùقط دستاش معلوم بود.
ماجرایی Ú©Ù‡ در اواخر دهه Û±Û¹Û·Û° در ایالات متØده آمریکا رخ داد، نهتنها همچنان داستان بسیار ترسناکی است، بلکه هیچوقت اسرار پیرامون آن بهطور کامل ØÙ„ نشد.
تجمع هزاران کلاغ Ú©Ù‡ ما را به یاد Ùیلم های ترسناک آلÙرد هیچکاک Ù…ÛŒ اندازد.
Ù…Øققان در آن زمان در اجساد قربانیان نشانههایی از سوءتغذیه، مقادیر Ú©Ùشندهای سرب Ùˆ ذاتالریه را کش٠کردند. بدینترتیب، این نظریه more info Ù…Ø·Ø±Ø Ø´Ø¯ Ú©Ù‡ مسمومیت با سرب اØتمالاً به دلیل کنسروهای بیکیÙیت بوده است.
من میترسیدم اما چرا دروغ بگم باور نمیکردم گاهی مادر بزرگم میگÙت ننه چرا ظهر ناهار میخوردم دم در ایستاده بودی Ùˆ هرچی بهت Ú¯Ùتم غذا بخور گوش نکردی؟؟؟
Û±Û³Û´ Ù†Ùر در ماه مه سال Û±Û¸Û´Ûµ برای یاÙتن گذرگاه دستنیاÙتنی شمال غربی راهی یک سÙر بیبازگشت شدند. گذرگاه شمال غربی قرار بود مسیر تجاری سودآوری باشد Ú©Ù‡ دستکم روی کاغذ، آبهای انگلستان را به سرتاسر آسیا وصل میکرد. سÙر اکتشاÙÛŒ Ùرانکلین یکی از مجهزترین مأموریتهای روزگار خود بود.
دیگر همه آن کشتی را Ù†Øس Ùˆ بدشگون میدانستند. خدمه بارها میشنیدند Ú©Ù‡ صدای Ú†Ú©Ø´ از قسمتهای زیرین به گوش میرسد، صدایی Ú©Ù‡ منشا آن دقیقا معلوم نبود. ملوانان میگÙتند این صدا آنقدر بلند است Ú©Ù‡ در طوÙانهای شدید هم به گوش میرسد Ùˆ اغلب آنها را از خواب عمیق هم بیدار میکند.
» هر روز هزاران توریست از جاهای مختل٠به آلکاتراز میآیند Ùˆ از سلولهای مختل٠آن Ú©Ù‡ هر یک نام زندانی خود را بر سر در خود دارند دیدن میکنند. وقتی خورشید غروب میکند دیگر کسی از آلکاتراز نمیرود بلکه همه از آن Ùرار میکنند. جانسون، نگهبان شب، نیز پس از گذراندن شبی در میان زوزههای Ø§Ø±ÙˆØ§Ø Ú©Ø´ØªÙ‡Ø´Ø¯Ú¯Ø§Ù† آلکاتراز، ØµØ¨Ø Ø±ÙˆØ² بعد میگریزد تا چند ساعتی اØساس امنیت نماید
اسم پدرش عبدالاØمد است اسم خودش دوست ممده یه Û±Û°Û°Ù†Ùر رو دزدیده انداخته دو دستگاه
شماره تلÙÙ† منØوس دو سال بعد جان قربانی دیگری را نیز گرÙت. این بار نوبت به کنستانتین دیمیتروÙØŒ رئیس ماÙیای بلغاری رسید. او در هنگامی Ú©Ù‡ مشغول صر٠شام با معشوقهاش بود به ضرب چند گلوله به قتل رسید. دیمیترو٠در هنگام مرگ Û³Û± سال داشت.
مکدانیل بعد از اینکه با صداهای خراش عجیبی از خواب بیدار شد، اسلØÙ‡ Ùˆ چراغقوهای برداشت تا نگاهی به بیرون منزل بیندازد. او در آنجا میان دو بوتهی Ú¯Ù„ رÙز موجودی را دید Ú©Ù‡ به Ú¯Ùته خودش بدنی «ØªÙ‚ریباً شبیه به انسان» داشت. بنابراین، برای مکدانیل خیلی زود مشخص شد Ú©Ù‡ Ùرزندانش درست میگÙتند. او بعدا به خبرنگاری Ú¯Ùت: «Ø³Ù‡ پا داشت، یک بدن Ùˆ دو دست کوتاه Ùˆ دو چشم صورتی رنگ به بزرگی چراغقوه.»
در همین Øال، عامل دیگری هم میتوانست باعث واکنش هولناکتر مردان همونگ به Ùلج خواب شده باشد. همونگها در Ùرهنگ خود به Ø´Ú©Ù„ÛŒ از همهجانانگاری (باور به Ø±ÙˆØ Ø¯Ø± همهچیز) عقیده داشتند. آنان هنگام ترک سرزمین مادری خود Øس میکردند از Ø±ÙˆØ Ù†ÛŒØ§Ú©Ø§Ù†ÛŒ خود جدا اÙتادهاند؛ روØÛŒ Ú©Ù‡ قبلا از آنان دربرابر Ø§Ø±ÙˆØ§Ø Ø®Ø¨ÛŒØ« Ù…ØاÙظت میکرد.
Comments on “Everything about رمان Ùˆ داستان های واقعی Ùˆ ترسناک”